نوشته های علی اصغر صالحی نسب

ما عاشق مسافرتیم ولی نه از این مسافرت هایی که باید بری هتل و فلان تفریح و فلان شهر بیشتر مسافرت هامون با سامی میریم یکم مصرف سوختش بالاست یعنی تنها هزینه گزاف سفرهامون من قبل از ازدواج هم سفر زیاد میرفتم ولی فکر نمیکردم بعد از ازدواج هم بتونم کمپ برم دیروز داشتیم برنامه میریختیم که بریم طرف کردستان یا بریم طرف جنگل های شمال یا بریم کویر هنوز تصمیممون قطعی نشده تو دیوار یه آگهی چادر مسافرتی دیدیم قیمتش مناسب بود شاید گرفتیم اخه هنوز چادر نداریم و میریم مسافرت تو هتل سامی میخوابیم یکم جامون ناراحته ولی باز خدا روشکر سرپناه خوبیه شاید یه روز خاطرات سفرهامون رو نوشتم ولی سعی میکنم که از این به بعد اگر سفر رفتیم حتما خاطراتش رو بنویسم  نوشته های علی اصغر صالحی نسب...

راستی نگفته بودم من پزشکم البته به لطف خیلیا دیگه پزشکی مثل قبلا نیست بلایی که سر رشته های مهندسی آوردن الان سر پزشکی داره میاد 

علی ای حال امروز یکی از مریض هام زنگ زده بود میگفت آزمایشگاه بیمه ما رو چون شما قرار داد نداشتین قبول نکرده نمیدونم چه جوریه ولی انقد همچیز چه تو رشته ما چه تو کل کشور بهم ریخته 

نوشته های علی اصغر صالحی نسب...

امروز بح که با مهتاب اومدم تو مترو داشتم فکر میکردم ای کاش توی مترو وقتم رو تلف نکنم شاید بهتر باشه زبان یاد بگیرم یا هر چی دوباره فکرم رفت سمت فلسفه توی کست باکس داشتم میگشتم چشمم خورد به یک کتاب صوتی به اسم معنای زندگی از ویل دورانت 

چه اسم درگیر کننده ای معنای زندگی 

واقعا عنای زندگ چیه 

فقط ده دقیقه از کتاب رو گوش کردم و مشتاقانه منتظرم که دوباره برم مترو 

نوشته های علی اصغر صالحی نسب...